Home Mobile Archive Profile SiteMap Xml forget Register Contact Upload Theme
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:55
danial
[ ]
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:53
danial
[ ]

در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم،فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. چون می خواستم از فرصت استفاده کنم نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد: – پسرک گرسنه ای گفت :عمو… میشه کمی پول بهم بدی؟ – گفتم : نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.

گفت: فقط اونقدری که بتونم نون بخرم …گفتم: باشه خودم برات غذا می خرم. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کنم. وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست. بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.

آنوقت پسرک روبروی من نشست. – گفت:عمو … چیکار می کنی؟ – ایمیل هام رو می خونم. –پرسید: ایمیل چیه؟ – گفتم: پیام ها و نامه های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستند. ولی در یک دنیای مجازی. –

دنیای مجازی یعنی چی عمو؟ تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم. – دنیا مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی


[ بازدید : 266 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:48
danial
[ ]

#تصور کن #روزی #بهم پیام بدی و جواب ندم! زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب بده بگه بفرمایید؟ و تو بگی کجایی؟؟! بگه منظورت اون مرحومه؟؟؟؟ چیکار میکنی؟ داد میزنی؟ گریه میکنی؟ اونوقت میگه امروز 4 روزه دفنش کردیم اون لحظه چی میــــــــگی؟ تا وقتی امروز کنارتم سعی کن دوستم داشته باشی چون ممکنه روزی بیاد و من نباشــــــم... دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هــــم من... آرررررررررررررررره زندگی همینه


[ بازدید : 244 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:15
danial
[ ]

یک روز میرسد که یک ملافه سفید پایان میدهد به من... به شیطنتهایم... به بازیگوشی هایم... به خنده های بلندم... روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنندومیگویند دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده.........


[ بازدید : 238 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:14
danial
[ ]

گورمو گم کردم...


با چشمان خیس دنبال قبرم میگشت...


یادش نبود روزی را که گفت گورت را گم کن


[ بازدید : 211 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
يکشنبه 17 مرداد 1395
12:10
danial
[ ]

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺎﯼ ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﺮﺍﻧﻪﺀ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﺖ، ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﻔﻨﺠﯽ رﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ، یعنی ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﯼ !
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭی ﺳﺮﺳﻔﺮﻩ ، ﻫﻮﯾﺞ ﻫﺎ ﺷﺪ ......
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﯼ !
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺠﺎﻉ ﻣﯿﺸﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺳﻮﺳﮏ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ
ﻣﯿﮕﯽ ‏( ﺩﯾﺪﯼ ﺗﺮﺱ ﻧﺪﺍﺷﺖ ! ‏) ...... ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﺩﺭ
ﺷﺪﯼ !
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻣﯽ ﯾﺎﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻮﺩﮎ ﺗﺐ ﺩﺍﺭﺕ ﺗﺸﻨﺞ ﻧﮑﻨﻪ ...... ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﯼ !
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﺷﺒﮑﻪ ﭘﻮﯾﺎﺱ ﻭ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﭘﺨﺶ
ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ........ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﯼ !
ﻭﻫﺰﺍﺭ ﻭﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ....... ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ستایم


[ بازدید : 242 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
يکشنبه 17 مرداد 1395
11:59
danial
[ ]

حواسمـان باشد ؛
اينترنت و چت!
نه محرميت ايجاد مي کند
نه کسي را خواهر و برادر .. !


[ بازدید : 257 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
يکشنبه 17 مرداد 1395
11:57
danial
[ ]

عشـــــق خـــودش بــوجــود مـــی آید...


نـــــیازی بـــــه ایـــــن دوســـــتــــیهـــــای بـــی هـــدف نیســــت...

دلـــــت را وادار بـــه عــا شقـــــی نــکــن کـه بــعــد مــــجبور شـــوی...

خـــیـــانــــت کــــنی ...!!

تمااااااااااااااااااااااااااااام


[ بازدید : 228 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
Pages
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]