UploadCenter
آپلود سنتر دائمی و رایگان + با لینک مستقیم
پشتیبانی ازتمامی پسوند فایل ها
مخصوص وبلاگ نویسان عزیز
جهت ورود به آپلود سنتر اینجا کلیک کنید
Login
Latest Articles
Search
Newsletters
Stat
Visits Today : 107
Yesterday : 140
Visitors months ago: 3703
Visitors years ago : 22290
Total visits : 847764
All Posts : 156
All Comments : 9
BlogUsers : 19
BlogUpdate : 1399/12/30
Tools
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:53
[ ]
در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم،فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. چون می خواستم از فرصت استفاده کنم نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد: – پسرک گرسنه ای گفت :عمو… میشه کمی پول بهم بدی؟ – گفتم : نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.
گفت: فقط اونقدری که بتونم نون بخرم …گفتم: باشه خودم برات غذا می خرم. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کنم. وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست. بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.
آنوقت پسرک روبروی من نشست. – گفت:عمو … چیکار می کنی؟ – ایمیل هام رو می خونم. –پرسید: ایمیل چیه؟ – گفتم: پیام ها و نامه های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستند. ولی در یک دنیای مجازی. –
دنیای مجازی یعنی چی عمو؟ تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم. – دنیا مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی
[ بازدید : 264 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
Pages