Home Mobile Archive Profile SiteMap Xml forget Register Contact Upload Theme
يکشنبه 17 مرداد 1395
19:53
danial
[ ]

در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم،فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. چون می خواستم از فرصت استفاده کنم نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد: – پسرک گرسنه ای گفت :عمو… میشه کمی پول بهم بدی؟ – گفتم : نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.

گفت: فقط اونقدری که بتونم نون بخرم …گفتم: باشه خودم برات غذا می خرم. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کنم. وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست. بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.

آنوقت پسرک روبروی من نشست. – گفت:عمو … چیکار می کنی؟ – ایمیل هام رو می خونم. –پرسید: ایمیل چیه؟ – گفتم: پیام ها و نامه های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستند. ولی در یک دنیای مجازی. –

دنیای مجازی یعنی چی عمو؟ تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم. – دنیا مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی


[ بازدید : 264 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
Pages
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]